از بازخوردها به نفع خود استفاده کنید
بازخوردها در حکم صبحانه برای قهرمانان است.
کن بلنچارد و اسپنیر جانسن
زمانی که دست به کار میشوید بازخوردهایی از نحوه درستی یا نادرستی عملکرد خود دریافت میکنید، شما دادهها، توصيفها، کمکها، پیشنهادات دستورالعملها و حتى انتقاداتی را که دریافت میکنید که پیوسته به شما کمک میکند تا در تعادل باشید و همزمان با افزایی مداوم اطلاعات توانایی ما، نگرشها و روابط خود به جلو حرکت کنید. اما درخواست برای دریافت بازخورد بخش اول معادله است. زمانی که بازخوردی دریافت میکنید باید تمایل به پاسخگویی به آن را نیز داشته باشید.
دو نوع بازخورد وجود دارد که ممکن است با آنها مواجه شوید - بازخورد منفی و بازخورد مثبت. ما عموماً بازخورد مثبت را ترجیح میدهیم. بازخوردهایی که شامل نتایج مطلوب پول، تعريف کردن، اضافه حقوق، ترفيع، مشتریان راضي، پاداشها، خوشبختی، آرامش درونی، صمیمیت و خوشنودی میباشند. این بازخوردها به ما احساس بهتری میدهند و به ما میگویند که در مسیر درست قرار داریم و کارمان را به شیوه صحیحی انجام میدهید.
ما بازخوردهای منفی را دوست ندارم بازخوردهای منفی شامل نتایج نامطلوب، پول کم، یا بیپولی، انتقاد، ارزیابیهای ضعیف، عدم دریافت اضافه حقوق یا ترفیع گرفتن، شکایات، خوشبخت نبودن، مشاجره درونی، تنهایی و درد میباشد. اما در بازخوردهای منفی نیز به اندازه بازخوردهای مثبت دادههای مفیدی برای ما وجود دارد. این بازخوردها به ما میگوید که در مسیر درستی قرار نداریم و کارمان را به درستی انجام نمیدهیم.
در حقیقت یکی از ارزشمندترین کارهایی که میتوانید بر عهده بگیرید. این است که احساسات خود را نسبت به بازخوردهای منفی تغییر دهید. مایلیم از بازخوردهای منفی به عنوان «فرصتهای پیشرفت» یاد کنم. دنیا به من میگوید که کجا و چگونه میتوانم کارم را بهبود بخشم. اینجا مکانی است که میتوانم پیشرفت کنم. اینجا است که میتوانم رفتارم را اصلاح کنم تا به خواستههایم مانند پول بیشتر، فروش بیشتر. ترفيع، روابط بهتر، درجات بالاتر یا موفقیت بیشتر در زمینههای ورزشی نزدیکتر شوم. برای تحقق سریعتر اهدافتان باید بازخوردهای سر راهتان را دریافت کنید، از آنها استقبال کنید و آنها برای پیشرفت خودتان به کار بگیرید.
به روشهای مختلفی میتوانید به بازخوردها واکنش نشان دهید. بعضی از این واکنشها کارآمد هستند (و شما را به هدفهایتان نزدیکتر میکنند) و بعضی دیگر موثر نخواهند بود (و نمیگذارند شما به هدفهای خود برسید.)
من در دورهای آموزشی اصوال موفقیت این نکته را آموزش میدهم. ابتدا از یک فرد داوطلب میخواهم تا در نقطهی دوری از اتاق قرار بگیرید. آن فرد در جایی قرار دارد که میخواهم به آن برسم و هدف من رفتن به جایی است که او ایستاده است. اگر به جایی برسم که او در آنجا ایستاده است من کار خود را به طور موفقیتآمیزی انجام دادهام.
من به آن فرد یاد میدهیم تا مانند یک ماشین تولیدکننده بازخورد عمل کند. هر بار که قدم بر میدارم. اگر مستقیماً به سمت او باشد و میگوید: «مسیر درست است» و اگر به سمتی برم که از او فاصله داشته باشند، میگوید: «مسیر اشتباه است.»
سپس خیلی آرام شروع به حرکت به سوی فرد تا طلب میکنم هر بار قدمی را مستقیماً به سوی او برمیدارم، او میگوید: «مسیر درست است» و وقتی جهت خود را تغییر میدهم. قرد میگوید: «مسير اشتباه است» و در این صورت من بلافاصله جهت مسیرم را درست میکنم. هم چند قدم یک بار تغییر جهت میدهم و در مقابل گفته «مسیر اشتباه است»، دوباره جهت مسیرم را درست میکنم. بعد از تعداد زیادی از حرکات زیگزاگی، سرانجام به هدفم که محل قرار گرفتن فرد است میرسم و فرد را به خاطر همکاریش در آغوش میکشم ...
سپس از حضار میپرسم که آن فرد چه عبارتی را بیشتر تکرار کرد - مسیر درست با مسیر اشتباه؟ پاسخ آنها هميشه مسیر اشتباه است. در اینجا نکته جالبی وجود دارد. من بیش از آنکه در مسیر درست باشم. در مسیر اشتباه قرار داشتم و تنها با حرکت مداوم و تطبیق خود با بازخوردهای درست به هدفم رسیدم. این مثال در زندگی هم عینیت دارد. تمام چیزی که همه ما باید انجام دهیم این است که اقدام کنیم و به بازخوردها واکنش نشان دهیم. اگر با سعی و تلاشی کافی و بصورت مداوم این کار را انجام دهیم، سرانجام به اهداف خودمان دست مییابیم و رویاهای خود را تحقق میبخشیم.
روشهای ناکارآمد در پاسخ به بازخوردها
1- تسليم شدن و دست کشیدن: به عنوان بخشی از تمرینی که در بالا توضیح دادم، من جریان حرکت به سوی منفی را تکرار میکنم؛ اما در این مرحله به صورت هدفمندانه و عمدی از مسیر درست تغییر جهت میدهم و وقتی فرد داوطلب بصورت مداوم «مسیر اشتباه است» را تکرار میکند عصبانی میشوم و فریاد میزنم: «دیگر نمیتوانم ادامه دهم. زندگی بسیار دشوار است. نمیتوانم این حجم از انتقادات منفی را تحمل کنم. تسلیم میشوم و دست برمیدارم!»
چند بار تاکنون به این خاطر بازخوردهای منفی دیگران دست از کار کشیده و تسلیم شدهاید؟ تسلیم شدن و دست برداشتن تنها باعث میشود، هر جا بزنید.
اگر قبول کنید که بازخوردهای تنها اطلاعاتی هستند که میتواند برایتان مفید باشد است دست نکشیدن و تسلیم نشدن برایتان راحتتر خواهد بود. به بازخوردها که به عنوان انتقاد، بلكه به عنوان راهنمایی اصلاحکننده نگاه کنید. این بازخوردها را مانند سيستم خودکار هدایتکننده هواپیما در نظر بگیرید سیستمی که دائماً میگوید هواپیما بیش از حد به بالا، پایین، راست یا چپ رفته است و هواپيما تنها در پاسخ به این بازخورها جهت خود را اصلاح میکند. هرگز به خاطر بازخوردهای مداوم کنترل خود را از دست نمیدهد. بازخوردها را شخصی تلقی نکنید. آنها تنها اطلاعاتی مستند که کمک میکنند بسیار سریعتر به اهدافتان برسید.
۲- عصبانی شدن نسبت به منبع بازخورد: در جلسه سمینار بار دیگر با انتخاب عامدانه مسیرهای اشتباه خودم را به داوطلبی میرسانیم که در نقطهی دیگر اتاق ایستاده است. کاری میکنم که داوطلب مرتب بگوید، «مسیر اشتباه است.» سپس دست روی کمر گذاشته و به داوطلب اشاره میکنم و میگویم: «لعنتی، لعنتی، لعنتی! تو مرتب داری از من انتقاد میکنی تو خیلی منفی فکر میکنی. چرا نمیتوانی حرفهای مثبت بزنی؟»
به این موضوع فکر کنید. چند بار تاکنون با خشم به کسی که قصد بازخورد دادن به شما را داشته برخورد کردهاید؟ این گونه واکنش و رفتار تنها باعث میشود که بازخورد دهنده از راهنمایی شما دست بکشد.
٣- نادیده گرفتن باز خورد: در این مرحله تمرینی دستهایم را روی گوشهایم میگذارم تا صدای کسی را که مرا راهنمایی میکند نشنوم و مصرانه مسیر اشتباه را طی میکنم. بازخورد دهنده میگوید: «مسیر اشتباه است، اما من نمیتوانم حرفهای او را بشنوم. زیرا انگشتهایم را در گوشهایم فرو کردهام. گوش ندادن یا نادیده گرفتن بازخوردها اقدام اشتباه دیگری است که برای شما فایدهای نخواهد داشت. همه ما کسانی را میشناسم که نظر و توصیه سایر افراد برایشان اهمیتی ندارد. این اشخاص دوست ندارند دیگران چیزی در مورد نوع رفتار و عملکردشان را به آنها بگویند. تأسفبار این است که این بازخوردها میتواند زندگی آنها را متحول کند، تنها اگر به بازخوردها گوش میدادند.
وقتی کسی به شما بازخورد میدهد. با سه نوع واکنش احتمالی روبرو میشویم که کار آمد نخواهند بود: (۱) فریاد کشیدن، ناميد شدن و تسلیم شدن، (۲) عصبانی شدن نسبت به منبع بازخورد؛ و (۳) گوش ندادن یا نادیده گرفتن بازخوردها.
فریاد کشیدن و ناامید شدن اقدامی نیست که برایتان موثر باشد. ممکن است این کارها موقتاً احساسات و هیجانات شما را تخلیه کند. اما در عین حال باعث میشوند از میدان بازی خارج شوید.
این اعمال شما را به جایی نمیرساند و شما تنها در جا میزنید و نمیتوانید به جلو بروید. اینها اصلاً راهکارهای خوبی نیستند! دست برداشتن و تسلیم شدن هم راهکار کارآمدی نخواهد بود. این برخورد ممکن است به شما احساس امنیت خاطر بیشتری بدهد و شما جریان بازخوردهای منفی را متوقف کنید. اما نتیجه خوبی برایتان نخواهد داشت. اگر در میدان زندگی حضور نداشته باشید نمیتوانید در آن برنده شوید!
عصبانی شدن از منبع بازخورد هم به همان اندازه بیتأثیر و بیفایده است. با این کار تنها باعث میشوید بازخورد دهنده از شما فاصله بگیرد. خوبی این کار چیست؟ این کار ممکن است به طور موقت به شما احساس بهتری بدهد، اما هیچ کمکی به موفقیت بیشتر شما نخواهد کرد.
در سومین روز از سمینار، زمانی که همه از همدیگر شناخت پیدا کردهاند. از همه شرکتکنندگان (معمولاً حدود ۴۰ نفر) میخواهم بایستند، دور هم جمع شوند و تا جایی که میتوانند این سؤالها را از یکدیگر بپرسند: «به نظر شما چه چیزهایی باعث محدودیت من میشوند؟» بعد از حدود نیم ساعت، افراد سر جای خود مینشینند و آنچه را که شنیدهاند یادداشت میکنند. ممکن است فکر کنید نیم ساعت گوش دادن کار دشواری است. اما در واقع اینها بازخوردهای بسیار ارزشمندی هستند، زیرا که افراد از رفتارهای محدودکننده خود مطلع میشوند و رفتارهای موفقیتآمیز را جایگزین آنها میکنند.
به خاطر داشته باشید که بازخوردها صرفاً آگاهی و اطلاعات ساده هستند. شما نباید آنها را شخصی تلقی کنید و دلخور شوید، از بازخوردها استقبال کنید و از آنها بهره ببرید. هوشمندانهترین و کارآمدترین واکنش این است که بگویید: «از بازخورد و اطلاعاتی که به من دادید متشکرم. متشکرم از اینکه وقتی صرف کردید تا درباره رفتارم اطلاعاتی به من بدهید.»
بیشتر افراد داوطلبانه به شما بازخورد نمیدهند. ممکن است آنها هم مانند شما نگران برخورد منفی باشند، افراد نمیخواهند احساسات شما را جریحهدار کنند و از واکنش شما میترسند و نمیخواهند با خطر عدم تأیید شما مواجه شوند. بنابراین برای اینکه بازخورد صادقانه و رک دریافت کنید، باید این را از اشخاص بخواهید. باید کاری کنید افراد با خیال راحت این کار را کنند. به عبارت دیگر، به پیامرسان و بازخورد دهنده حملهور نشوید.
سؤال مؤثری که میتوانید از افراد خانواده. دوستان و همکاران خود بپرسید، این است: «به نظر شما کدام رفتارها من را محدود میکند؟» ممکن است به نظرتان برسد که شنیدن جوابها دشوار است، اما بیشتر افراد در مییابند که این پاسخها و اطلاعات بسیار ارزشمند است و از بازخورد دهنده سپاسگزار هستند. سپس با توجه به این اطلاعات میتوانند تغییراتی در رفتار خود ایجاد کنند و رفتارهای مؤثرتر را جایگزین آنها کنند.
در دهه ۱۹۸۰ یک بازرگان مولتی میلیونر پرسشی را به من یاد داد که کیفیت زندگی مرا بسیار تغییر داد. اگر تنها نکتهای که از خواندن این کتاب یاد میگیرید به کار گیری مداوم این پرسش در زندگی شخصی و کارهایتان باشد، این کار ارزش زمان و هزینهای را که کردهاید داشته است. خوب این پرسش جادویی چیست که میتواند کیفیت تمام روابط هر نوع محصول تولید شده، تمام خدمات ارائه شده تمام مدیریت جلسات تدریس در کلاس و تمام اعمال شما را ارتقاء دهد؟ پرسش این است:
بر اساس مقیاس ۱ تا ۱۰، به کیفیت روابط ما (خدمت/ محصول طی هفته گذشته (۲ هفته، یک ماه، سه ماه، ترم تحصیلی، این فصل و ...) چه امتیازی میدهید؟
شکلهای مختلفی از مطرح کردن این پرسش وجود دارد که سالها برای من مؤثر بودهاند:
بر اساس مقیاس ۱ تا ۱۰، جلسهای را که با هم داشتیم چگونه ارزیابی میکنید؟ به من به عنوان یک مدیر چه امتیازی میدهید؟ به عنوان یک والد؟ به عنوان یک معلم؟ به آشپزی من؟ روابط زناشویی ما؟ این معامله؟ این کتاب؟
هر جوابی که امتیاز کمتر از ۱۰ بیاورد. با سؤال بعدی همراه میشود:
چه باید کرد که به امتیاز ۱۰ پرسم؟
اینگونه میتوانید اطلاعات ارزشمندی به دست بیاورید، صرف دانستن این که کی ناراضی است کافی نیست. با دانستن آنچه که رضایت او را جلب میکند. اطلاعات ارزشمندی دریافت میکنید تا بتوانید محصول، خدمت با رابطه موفقی را داشته باشید.
عادت کنید که در انتهای هر پروژه، ملاقات، کلاس درسی، آموزش، مشاوره و انتصاب این دو پرسش را مطرح کنید.
این را تبدیل به یک عادت هفتگی کنید.
من همیشه یکشنبه شبها این پرسش ها را از همسرم میپرسم:
«به رابطه ما در هفته گذشته چه امتیازی میدهی؟»
«هشت»
«چه کار باید کنم تا به امتیاز ده برسیم؟»
«بدون اینکه بهت یادآوری کنم بچهها را در تختخوابشان قرار بده. به موقع سر میز غذا حاضر شو و اگر تأخیر داری، قبلاً به من اطلاع بده. من از انتظار کشیدن بیزارم. اجازه بده بدون اینکه بپری وسط حرفهایم جوکم را تعریف کنم. فکر نکن میتوانی بهتر از من جوک را تعریف کنی. لباسهای كثیقت را به جای آنکه روی هم جمع کنی، در سبد لباسهای چرک بینداز.»
من در ضمن همین سؤالها را عصر جمعهها از معاونانم میپرسم. دبورا در اوایل حضورش گفت:
«امتیاز شش»
«اوه، چه کار باید کنیم که این امتیاز به ده برسد؟»
او جواب داد: «قرار بود این هفته جلسهای را برای بازنگری و مرور سه ماهه داشته باشیم، ولی سایر کارها مانع از تشکیل جلسه شد. این باعث میشود من احساس ناخوشایندی داشته باشم و شما به اندازه دیگران به من اهمیتی نمیدهید، باید در مورد چیزهای زیادی با شما صحبت کنم. من واقعاً احساس بیارزشی میکنم. علاوه بر این احساس میکنم که شما به اندازه کافی از من استفاده نمیکنید. شما چیزی جز امور ساده را به من محول نمیکنید. من مسئولیتهای بیشتری میخواهم میخواهم بیشتر و با چیزهای مهمتری به من اعتماد کنید. من نیاز به یک چالش دارم. این کار برای من خسته کننده و ملالتآور شده است. من نیاز به چالش بیشتری دارم یا دست از کار میکشم.»
شنیدن چنین حرفهایی آسان نبود، اما این حرفها درست بودند و منجر به در نتیجه عالی شد. اول به من کمک کرد تا «کارهای مهم» بیشتری را به او محول کنم و در نتیجه وقتم آزادتر شد و همچنین یک دستیار خوشحالتر پیدا کردم. دستیاری که قادر به خدمت به من و شرکت بود.
بیشتر افراد از درخواست بازخورد هراس دارند. چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. حقیقت، حقیقت است، اما اگر حقیقت را بشنوید، به مراتب بهتر از این است تا اینکه آن را نشنوید. شما نمیتوانید بدون اینکه از خرابی چیزی اطلاع داشته باشید، آن را تعمیر کنید. شما نمیتوانید بدون دریافت بازخورد زندگی، روابط، بازی با عملکرد خود را بهبود ببخشید.
اما بدترین نتیجه این اجتناب از درخواست بازخورد در زندگی چیست؟ شما تنها فردی هستید که از این راز و مشكل آگاه نیستید، طرف مقابل اغلب نظراتش را در مورد شما با همسر، دوستان، والدین همکاران و مشتریان خود که از رفتار شما راضی نیستند مطرح کرده است. همان طور که در اصل شماره ۱ مطرح کردیم (مسئولیت کامل زندگی خود را به عهده بگیرید) اغلب اشخاص شکایت و گله کردن را به اقدامات سازنده برای حل مسائل خود ترجیح میدهند. مشکل اینجاست که آنها به فرد درستی شکایت نمیکنند. آنها باید حقیقت را با شما در میان بگذارند. اما آنها به دلیل ترس از واکنش شما این کار را نمیکنند. در نتیجه، شما از آنچه بدان احتیاج دارید تا روابط، محصول، خدمات، تدریس و وظایف والدینی خود را بهبود بخشید، محروم میشوید. برای بهبود بخشیدن به این موارد باید دو کار انجام دهید:
اول، شما باید فعالانه بخواهید که دیگران بازخوردهایشان را با شما در میان بگذارند. از شریک زندگی، دوستان همکاران، رئیس، کارکنان، مشتریان، والدین، معلمان، دانشجویان و از مربیان خود به طور مکرر درخواست بازخورد داشته باشید. عادت کنید که از دیگران تقاضای بازخورد اصلاحی کنید. «چه کاری میتوانم انجام دهم تا آن را اصلاح کنم؟ چه کار باید کرد تا امتياز من به ده برسد؟»
دوم، باید از بازخوردی که میگیرید متشکر باشید. حالت تدافعی به خود نگیرید. تنها باید بگویید: «از اینکه به من اهمیت میدهید و اطلاعاتی را با من در میان گذاشتید متشکرم.» اگر واقعاً از بازخوردها استقبال کنید، به عنوان شخصی شناخته میشوید که با آغوش باز از بازخورد استقبال میکنید؛ به خاطر داشته باشید بازخوردها هدیهای هستند که به شما کمک میکند مؤثرتر باشید.
از دریافت بازخوردها سپاسگزار باشید.
سرتان را از زیر برف بیرون بیاورید و بپرسید و بپرسید! سپس در درون خودتان بررسی کنید تا ببینید چه چیزی برای شما مناسب است و بازخورد مفید را در عمل قرار دهید، تمام کارهای مورد نیاز برای بهبود وضعیت از جمله تغییر رفتار خودتان را انجام دهید.
چند سال پیش همکاری شرکت ما با یک چاپخانه قطع شد، زیرا فرد دیگری به ما خدماتی بهتر با قیمت مناسبتری ارائه میداد. حدود ۴ ماه بعد، چاپخانه قبلی با ما تماس گرفت و گفت: «متوجه شدم که اخیراً از چاپخانه من استفاده نمیکنید. برای این که دوباره کارهایتان را به من بسپارید باید چه کار کنم؟»
جواب دادم. «قیمتهای پایینتر، انجام به موقع کار، دریافت و تحویل کار. اگر شما میتوانید این سه مورد را تضمین کنید، من بخش کوچکی از چاپ خود را به شما خواهیم داد و دوباره شانس همکاری مجدد وجود خواهد داشت.» در نهایت، او بسیاری از کارهای چاپ ما را انجام می داد، زیرا او هزینههایش را پایین آورد، خودش کار را دریافت و به موقع تمام میکرد و تحویل میداد؛ و کیفیت کارش قابل قبول بود. از آنجا که او پرسید: «چه کاری باید انجام دهم تا ...» به او اطلاعاتی را بدست آورد که برای ادامه همکاری با ما به آنها نیاز داشت.
یکی از پرفروشترین کتابها در مورد کم کردن وزن کتاب پاهای لاغر در مدت ۳۰ روز است. جالب اینجاست که این کتاب با توجه به بازخوردهای دیگران نگارش شده است. نویسنده کتاب وندی استلینگر یک آژانس تبلیغاتی کار میکرد، اما از کارش متنفر بود. او میخواست آژانس خودش را راهاندازی کند، اما پول لازم را در اختیار نداشت. میدانست که برای این کار به ۱۰۰,000 دلار احتیاج دارد، بنابراین از خودش پرسید: «سریع ترین راه برای فراهم آوردن ۱۰۰,000 دلار چیست؟»
بازخورد به او گفت: «کتاب بفروش.»
او دریافت که اگر بتواند کتابی بنویسد که در ۹۰ روز ۱۰۰,000 جلد فروش کند و در ازای هر کتاب ۱ دلار به دست آورد، میتواند ۱۰۰,000 دلار پول مورد نیازش را فراهم کند. اما چه کتابی است که مردم ۱۰۰,000 نسخه آن را بخرند؟ او از خود پرسید: «پُرفروشترین کتابها در آمریکا کدامها هستند؟»
بازخورد به او جواب داد: «کتابهای کاهش وزن.»
او پرسید: «خوب، اما چگونه میتوانم مانند یک کارشناس کتاب بنویسم؟»
بنابراین او به بازار رفت و از زنهای مختلف در این مورد پرسید. اگر قرار باشد تنها وزن بخشی از بدن خود را کم کنید، کدام اندام را انتخاب میکنید؟» جواب زنها این بود: «پاهایمان را.»
او پرسید: «در چه زمانی ترجیح میدهید این کار را کنيد؟»
بازخوردها جواب دادند: «ماههای می و آوریل که فصل شنا نزدیک میشود.»
حالا او چه کار کرد؟ ام با اطلاعات بدست آمده از بازخوردها کتابی با عنوان لاغر کردن پاها در ۳۰ روز نوشت و آن را در پانزدهم ماه آوریل منتشر کرد. او این گونه و تا ماه ژوئن ۱۰۰,000 دلار مورد نیاز را تأمین کرد و همه اینها به این خاطر بود که از مردم پرسید و به بازخوردها اهمیت داد.
ما چه بخواهیم، چه نخواهيم بازخوردهایی دریافت میکنیم. ممکن است یکی از همکاران به طور شفاهی بازخوردی را به ما بگوید. ممکن است یک نامه دولتی این کار را کند. ممکن است این برخورد نامه بانکی باشد که درخواست وام شما را رد کرده است. یا ممکن است این بازخورد فرصت مناسبی است که نصیب شما بشود، زیرا در جایی قدم مؤثری برداشتهاید.
بازخورد هر چه باشد، مهم این است که به آن گوش فرا دهید. تنها کافی است قدمی بردارد و به آن گوش بدهید. اگر شنیدید که کسی میگويد: «مسیر اشتباه است» در جهتي قدم بردارید که باور دارید مسیر درست است ... و گوش دهید.
به هر چه که دیگران در بیرون ممکن است به شما بگویند گوش دهید و باید به ندای دروني، احساسات به غرایز خودتان هم توجه کنید.
آیا ذهن و بدن شما میگوید: «من خوشحالم؛ من این را دوست دارم؛ این کار درست برای من است» یا میگوید: «من خسته هستم؛ من از نظر احساسي ناتوانم؛ من این کار را به آن اندازه که فکر میکردم دوست ندارم؟»
هر گونه بازخوردی که دریافت میکنید هشدارهای علامت زرد را نادیده نگیرید. هرگز مخالف خواسته خود حرکت نکنید. اگر احساس میکنید کارتان درست نیست، احتمالاً احساستان درست است.
آیا همه بازخوردها درست میباشند؟
همه بازخوردها مفید و درست نیستند. شما باید به منبع بازخورد توجه داشته باشید. بخشی از بازخوردها به تحریفهای روانی شخص بازخورد دهنده آلوده شده است. به عنوان مثال اگر همسر مست شما بگوید: «تو هیپی نیستی»، این احتمالاً بازخورد دقیق و مفیدی نیست.
به دنبال الگوها باشید
علاوه بر این، در بازخوردها باید به دنبال الگوها باشید همانطور که دوست من جک روزن بلوم میگوید: «اگر کسی گفت که اسب هستید، دیوانه است. اگر سه نفر به شما گفتند که اسب هستید، توطئهای در کار است. اگر ده نفر به شما بگوید که شما اسب هستید، وقت آن رسیده که یک زین بخرید.»
نکته در این است که اگر چند فرد به طور همزمان به شما حرف یکسانی را زدند، پس احتمالاً حقیقتی در آن نهفته است. چرا در برابر آن مقاومت میکنید؟ ممکن است فکر کنید حق با شماست، اما باید این سوال را از خود بپرسید: آیا ترجیح میدهیم حق با من باشد یا این که موفق باشم؟
دوستی دارم که ترجیح میدهد حق با او باشد تا اینکه خوشحال و موفق باشد. او از شنیدن هر بازخوردی عصبانی میشود. «این طوری با من حرف نزن خانم جوان.» «من نگو چگونه کارم را مدیریت کنیم. این کار من است و من هر طور دلم بخواهد آن را اداره میکنم.» «برایم یک ذره هم مهم نیست تو چطور فکر میکنی.» این دوست من تنها روشي و حرفهای خود را قبول دارد. او به بازخورد و نظرات بقیه اهمیت نمیداد و در این بین همسر و دو دخترش، مشتریان و تمام کارمندانش را از خود رنجانده بود. نتیجه رفتارهای او دو طلاق، بچههایی که نمیخواستند با او صحبت کنند و دو ورشکستگی بود. مراقب باشید که شما در این دام گرفتار نشوید. انتهای این نام کوچهای بن بست است.
از دوستان، افراد خانواده، اشخاص با جنس مخالف، از همکاران، رئیس، شرکا، مشتریان، دستفروشان چه بازخوردهایی را دریافت کردهاید؟ آیا متوجه الگویی شدهاید؟ فهرستی تهیه کنید و در کنار هر مورد اقدامی را یادداشت کنید که میتواند شما را به مسیر درست بر گرداند.
مقالات مشابه
چه احساسی دارید زمانی که چیزی را بخواهید و سپس به نوعی و به طریقی به شما داده شود؟ وقتی فقط به ...
هر فردی، صرف نظر از سن ، موقعیت ، وضعیت مالی ، قومیت ، همه وهمه در یک شبانه روز مدت زمان یکسانی...
شما هر روز در حال گرفتن تصمیمات مختلف هستید ، از آنچه برای ناهار می خورید گرفته تا مسیری که برا...
افراد بلندپروازبه کسانی گفته می شود که عملکردی فراتر از حد انتظار دارند و با انجام این کار ، مع...
Label
بزن بریم !